معنی توانایی داشتن

حل جدول

فارسی به عربی

توانایی داشتن

قد


توانایی

تاثیر، سلطه، قابلیه، قد، قدره، قوه

واژه پیشنهادی

توانایی که مفید داشتن

هنر داشتن


توانایی

تاب

قدرت، یارا، یارایی

نیرو، قدرتمندی

امکان

یارستن

شایستگی-جنم

استطاعت

فرهنگ معین

توانایی

(~.) (حامص.) نیرومندی، قدرت.

مترادف و متضاد زبان فارسی

توانایی

استطاعت، اقتدار، تسلط، توانمندی، پرتوانی، طاقت، عرضه، قدرت، قوا، قوه، مقاومت، نفوذ، نیرو، وسع،
(متضاد) ناتوانی

فرهنگ فارسی هوشیار

توانایی

نیرومندی اقتدار قدرت.

فرهنگ عمید

توانایی

نیرومندی، زورمندی، قدرت،

معادل ابجد

توانایی داشتن

1233

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری